پشیمانی پس از عشق پارت ۹
برید ادامه مطلب
آدرین
به سمت در رفتم و بازش کرد.همونطورکه فکر میکردم نینو (بهترین دوستم) فیلیکس (پسرخالم)و (همکلاسیم) کیم با دخترای لوکا پشت در بودن. قرار بود امشب همهمون یه دختر از لوکا بگیریم و شب تو خونه ی من خوش بگذرونیم. +بالاخره خروس بیمحل پیداشون شد کجایید دو ساعته منتظرتونم
-هیچا داداش ترافیک بود.
$آدرین من پسرخالتم اینام رفیقای کله خرتن خودمونیم خدایی دختر بیچاره رو تا الان چند بار کردی؟
&حالا اینا رو ول کنید دختر چشم سبز موبلند میخواستی چیکار؟
از اول دوستیم با لوکا میدونستم آدم دهنلقیه اما دیگه نمیتونستم در این حد.
خسته پوف کشیدمو گفتم: حالا اونو ولش کنید دخیا رو معرفی کنید.
نینو به دختر مو نارنجی و قهوهای رنگه کنارش اشاره کرد و گفت: این آلیا ست بیست سالشه.
کیم دستشو روی کمر دختر کنارش گذاشت و گفت این کیلویی بیست و یکسالشه.
اینم لایلا ست بیست و یک سالشه.
دخی تو چند سالشه؟
اممم ..........نمیدونم